تلاش!
یه روز چشمامو باز کردم و دیدم من این طرفم و لاکی اون دور دورا..... هرچی صداش کردم نیومد منم همه نیرومو جمع کردم تا برم بیارمش..... صبر کن دارم میام...... آه،آه،آه...... دیگه چیزی نمونده........ دیگه چیزی نمونده........ آهان............ دیگه خسته شدم........... ولی دست از تلاش برنمی دارم........ مامان یه کم کمکم می کنی....... لطفا........... ...